کد مطلب:8470 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:285

آموزه هاي زندگاني حضرت زهرا(س) (08)
مقاله
ديباچه سخن





*



به حسـن و خلق و وفـا, كـس به يـار ما نرسد اگـر چه حسـن فـروشـان به جلـوه آمـده اند كسـي به حسـن و ملاحت به يـار مـا نـرسـد(1)

*



تـو را در ايـن سخـن انكـار كـار مـا نـرسد كسـي به حسـن و ملاحت به يـار مـا نـرسـد1 كسـي به حسـن و ملاحت به يـار مـا نـرسـد(1)



الگـوهاي گرانقدر براي تمامـي ديـن باوران و خـداجـويان, چـونان دايره المعارفـي جامع بـوده كه از سه بعد جاودان و پـربها تشكيل شـده اند: خردورزي و انديشمنـدي; عاطفه, مهربانـي و شـور و عشق; سنجيـدگـي در جلـوه هـاي ظاهـري رفتـار, گفتـار و پندار.



گرچه ايـن سه ـ كه با نامهاي ((ايمان, اخلاق و اعمال)) مطرحند و دانشهاي عقايد, اخلاق و فقه بدانها مـي پردازد ـ از ارزشـي بسيار برخـوردارند اما صاحبان بصيرت و بينـش, ((علـم اخلاق)) را سرآمد شمـرده و كـوشـش افـراد را در تهذيب و تكميل صفـات آسمـاني, زمينه ساز سعادت و رشد انسانها دانسته اند. از اين رو چنيـن ويژگي مثبت نيمـي از ديـن(2) و گاه تمامـي آن دانسته شـده(3) و ثمـره تعقل(4) بيان گرديـده است. آنگاه كه دانشمنـدان گرانمايه بـدون تـوجه به ايـن صفت هميشه پسنديده, سعي و تلاش خود را در جمعآوري دانشهاي ظاهري نمـوده و گـوهـر وجـود خـويـش را به دور از عطـر معنويت و نوسازي معنوي گردانند, پايان كـوشـش آنان با فرومايگي رقـم خواهد خـورد و بـي شك تمامـي غنايـم ارزشمندي را كه ساليان بسيار در كسب آن كـوشيده اند از دست خـواهنـد داد.(5) از ايـن رو پيشـوايان پـاك و آسمانـي افزون بـر آثـار اخـروي اخلاق شايسته, افزايـش رزق و روزي,(6) فـراوانـي دوستـان شـايسته,(7) آبــادي شهرها,(8) فزونـي عمرها,(9) پاكسازي بـديها(10) و زيادي محبت و دوستيها را در كنـار دوري از عذاب دوزخ بيـان كـرده انـد و اخلاق ناشـايست را چـونان مايعي تلخ و دردناك دانسته كه انبـوه اعمال آدمـي را ـ كه بـرخـاسته از عقايـد ناب او است و هماننـد عسلـي شيـريـن و گـواراست ـ نـابـود و بـي اثـر مـي سازد.(11)



در ايـن ميان روي كردن به سيره و سخـن اسوه هاي پاك, پرهيزگار و معصوم ـ كه افزون بر شيوه هاي روشني بخـش زندگاني در راه عبـوديت و رشد و پـويايـي, نـوعي اطمينان و آرامـش خاطر به همراه دارد ـ چـونـان كيميايـي بـوده كه لحظه هـاي حيات را همـراه بـا آثـاري ماندگار و جاودان مي سازد.



... در بخـش پيشين اين نوشتار با تـوجه به چنيـن بينشي به اخلاق اجتماعي, اخلاق زناشـويي و خانـوادگي, اخلاق سياسي, اخلاق اقتصادي و اخلاص فـاطمه زهـرا ـ سلام الله عليها ـ پـرداختيـم و گنجينه هـاي بسياري از بي كران صفات و سخنان آن پاك بانـوي آفرينـش نصيب خـود ساختيـم تا در امروز, فردا و فرداهاي زندگيمان, آينه اي درسآموز و معرفتآفـريـن بـاشـد. اينك ادامه بحث را پـي مـي گيـريـم.



6. ادب





*



از خدا جـوييـم تـوفيـق ادب بـي ادب تنها نه خود را داشت بد از ادب پرنور گشتــه اين فــلك وز ادب معصوم و پاك آمد ملك(12)

*



بـي ادب محـروم مانـد از لطف رب بلــكه آتــش در همـه آفـاق زد وز ادب معصوم و پاك آمد ملك(12) وز ادب معصوم و پاك آمد ملك(12)



زيركـي, نگاهداشتـن حد هر چيز و آراستگي به آدابـي كه انسان را از اشتبـاه در گفتار و رفتـار مصـون مـي دارد; ((ادب)) است.(13) عرصه هـاي ادب, گـاه نسبت به خـداونـد و سخنـان او است كه ((الحافظون لحـدود الله))(14) كسانـي اند كه فراميـن الهي را به هنگام عمل پذيـرفته و نگاهبـان آنها هستنـد; گـاهـي مـربـوط به پيشگامان دينـي و پيشـوايان مذهبـي است كه پيـروي و اطـاعت نام دارد كه ((و مـن يطع الـرسـول فقـد اطـاع الله(15): كسـي كه از پيامآور وحي اطاعت كند, همانا از پروردگار خـويـش اطاعت نمـوده است; و مـوقعي نسبت به مردم است كه ((مـن لم يشكر المخلـوق لـم يشكر الخالق));(16) كسـي كه از مردم سپاسگزاري نكند, خداوند را ناسپاسي كرده است. فاطمه زهرا(س) در تمامي صحنه ها مـوفق به حفظ ادب و احتـرام نسبت به سخنان خـداونـد, اطـاعت از رسـول الله و امـام زمـان خـود و سپـاس از مـردم گـرديد.



روزي كه پيـامبـر(ص) رو به دخت عزيز خـود كـرد و فـرمود:



دخترم فاطمه! پسرعمويت علي از تو خواستگاري كرده است, پاسخ تـو چيست؟



او با احترام شايسته اي لب به سخـن مـي گشايد كه: پدرجان نظر شما چيست؟



و چـون رسول الله مي فرمايد: اذن الله فيه مـن السمإ (خداوند از آسمان اجازه فرمود) زهراي مرضيه ـ در حالي كه تبسـم بر لب دارد ـ خـواسته خـداونـد را پذيـرفته و بـا ادب خـاصـي مـي گويد:



رضيت بما رضـي الله لي و رسـوله(17) (خشنـودم به آنچه كه خدا و پيامبر او براي مـن رضايت دادند) و در سخنـي ديگر گستره احترام خود را افزون بر خـداونـد به رسـول او و امام زمان خـود, گسترش داده مي فرمايد: رضيت بالله ربا و بك يا ابتاه نبيا و بابـن عمي بعلا و وليا(18)



راضـي ام كه خـدا پروردگار من است و تـو اي پـدر, پيامبـر مـن و پسرعمويم علي, شوهر و امام



مـن است. اوج ادب و احترام او آنگاه پديدار مي شود كه چـون امام علي(ع) باغ خـود را به 12 هزار درهـم فروخت و تمامي آن را بيـن فقيران و مستمندان تقسيـم نمود و به منزل بازگشت, فاطمه پـس از آگاهـي نسبت به انفاق همسر خـود تنها پرسشـي كه مطرح مـي كند آن است كه: غذاي امروز ما كـو؟ و ايـن پرسشي است بسيار ساده و حتي طبيعي نيز به نظر مـي رسد كه همسري با شـوهر خـود مطرح كند. اما انـدكـي بعد چـون دخت رسـول الله(ص) عمل شـوي خـود را افزون بـر ((سخاوت)), نوعي ((ايثار)) مي بيند, از گفته خـويـش پشيمان گشته و مـي فـرمـايـد: فـانـي استغفـر الله و لا اعود ابـدا(19)



مـن از خـدا آمـرزش مـي طلبـم و ديگـر تكـرار نخـواهـم كرد.



سختيها و ناهمـواريهاي زندگـي, گاه بـدان حد مـي رسد كه تسليـم, اطاعت و ادب همسر را در برابر همسر خويـش دشوار و حتي غيرممكـن مي نماياند. در چنيـن صحنه هاي اندوهباري, احترام و تبعيت, ارزشي بس والا و ارجمند داشته و نوعي چشـم پوشي از تمامي خواسته هاي خود تلقـي مـي شـود. بـي شك سـرافـرازان چنيـن عرصه هاي سخت, انسانهاي وارسته, پـرهيزكـار و ديـن بـاور خـواهنـد بود.



پـس از ماجراي جانكاه و تلخ سقيفه و غصب حكومت و پشتـوانه مالي بنـي هاشـم, فـدك, سـران سقيفه بـراي جلب افكار عمـومـي و تغيير ديدگاههاي مردم, به فكر چاره افتادنـد تا با دلجـويـي از فاطمه زهرا(س) تظاهر به جبـران گذشته خـود كرده و نگاه مردم را تغيير دهند. هنگامي كه مـوضـوع ملاقات خـود را با آن حضرت مطرح كردند, آن بـانـو, بـراي استمـرار مبـارزه منفـي همه جـانبه, هـر گـونه پيشنهادي در ايـن باره را, با قاطعيت فـراوان رد كرد و نسبت به ديـدار و گفتگـوي بـا آنـان اعلان بيزاري نمود.



آنان كه از تـإثيـر آمـوزه هاي آسمـانـي اسلام آگـاه بـوده و از احترام شايسته فاطمه نسبت به همسرش خبر داشتنـد, مـوضـوع ملاقات را با علـي(ع) مطرح كردند.



زمانـي كه امام(ع) وارد منزل شد و فرمـود:



((فاطمه! خليفه و عمر پشت در خانه, منتظر اجازه ورود مـي باشند, نظرتان چيست؟)) زهراي مرضيه با ادب خاص و احتـرام چشمگيري ـ كه ناشي از شناخت همسـر خـود و خيرانـديشـي وي نسبت به ايـن ملاقات



بـراي جـامعه مسلمـانـان بـود ـ عرض كـرد:



البيت بيتك و الحـره زوجتك افعل مـا تشإ(20)



خانه, خانه تو است و مـن همسر شما هستم, هر آنچه مي خواهي انجام بـده! ام سلمه ـ همسـر رسـول خـدا(ص) ـ مـي گـويـد:



پـس از ازدواج با پيامبر(ص) مـن عهده دار امور دخترش شدم اما به خدا قسـم, او با ادب تر و آگاهتر از مـن به همه مسايل بـود.(21)



آري, ايـن شيوه زيبا و ارزشمند, روش هميشه فاطمه زهرا(ع) بود و بدان حد رسيد كه در لحظه هاي واپسيـن زندگانـي آن پاك بانـو ـ كه پـس از رحلت رسـول خـدا(ص) همـراه بـا سختيهاي بسيـار و انـدوه فراوان بود ـ لحظه اي از آن دور نگرديد و در وصيت خويـش به همسر غمـديـده اش زيبـاتـريـن شيـوه ادب را پيـش گرفت و گفت:



يا اباالحسـن! جزاك الله عني خير الجزإ يابـن عم رسول الله(22)



اي اباالحسـن! خداوند سبحان تـو را پاداش دهد برتريـن پاداشها; اي پسرعموي رسول خدا!



شيوه ديرينه عرب ـ كه مرسوم بـوده و هست ـ آن است كه بيان كنيه افراد, نشان از احترام خاص و ادب قابل توجه گوينده خواهد بـود. بديهي است كه ايـن ويژگـي در بيان, در زمانهاي عادي, گرچه عملي پسنديده است ولـي چشمگير نخـواهد بـود اما فاطمه(ع) در شرايطـي ايـن گـونه سخـن مـي گفت كه وضعيت وي هنـوز دل و ديـده پاكان را ميآزرد و تحمل از آنان مي ربـود ولي چنيـن حالت شايسته, ريشه در اعماق وجود آن سلاله ياسين داشت, بديـن خاطر افزون بر بيان كنيه و ذكـر دعا به شـوي عزيز خـود, در فـرازهاي ديگـر با واژه هايـي دلربا و آهنگيـن و همراه با شـور و عشقي معرفتآموز وصاياي خـود را به زبـان جـاري كـرده و يـا بـر كـاغذ مـي نگارد.



براستـي ايـن صفات ارزنـده و جاودان بـراي امروز و هر روز ما و براي تمامي نسلها الگوي زنده و پويا نخواهد بـود؟ و آيا شايسته نيست كه تمامي جـوانان ما هنگام ازدواج ايـن شيوه را در برخورد با همسران خود, برگزيده و افزون بر زينت خـويـش به ادب, شخصيتي برتر, ارزشي افزونتر و از آن سو آرامـش و بركات بيشتر نصيب خود سازند و در ايـن حال طاعت و اطاعت, نمود عملي يابد و معصومان ـ عليهم السلام ـ سـرمشق حقيقـي و پـويـا در زنـدگـي بـاشند؟



7. انفاق و ايثار



روزهاي زنـدگانـي, لحظه هايـي گـرانبها و طلايـي با خـود دارد كه انسـانهاي زيـرك و دانـا از آن استفـاده مـي كننـد و ره تـوشه هاي جاودان نصيب خـود مـي سازند. اگر فقيران و مستمندان, ((سفيران و فـرستادگان خـداوند)) لقب يافته انـد و دستان آنان چـونان ((دست الهي)) در قبـول نيكيها قلمـداد شـده است, افزون بـر رفع نيـاز نيازمنـدان, فـرصتـي ويژه بـراي رشـد, تكامل و پـويايـي ما, در عرصه هاي مختلف اجتماع فراهـم مي شـود و تنها خردمندان والاگوهر و بلنـدنظر تـوفيق بهره گيـري از آن را مـي يـابند.



انفـاق و سخـاوت, ايثـار و بخل آينه هايـي است كه هـر يك از مـا بخـوبـي شخصيت پنهان خـود را در عرصه هـاي مختلف اجتمــاع در آن مي بينيـم و نسبت به ميزان ارزشها و ضد ارزشها در خـويشتـن آگاه مي شويم:



انفاق, ((پـر كـردن سـوراخها و خلاهاي ناپيـداي فقـر در جامعه)) بـوده و سخـاوتمنـدان و انفـاق كننـدگان, انسـانهايـي شـايسته و بلندهمت معرفـي شـده اند كه از داده ها و نعمتهاي الهي ديگران را بهره مند مـي سازند.(23) و ايثار, برتريبخشيدن و ترجيح ديگران بر خود در هنگامه هاي فقر و ناداري است; ارزشي بـس والا و چشمگير كه خـود را محروم از نعمتـي مي سازيـم تا ديگران را از فقر بـي نياز كنيـم! از آن سـو بخل, محروم ساختـن مستمنـدان از داده هاي الهي است و بخيلان افرادي هستند كه هماره دستان عطايشان بسته و محكـم است و نگاه بصيرتشان به دنيا, ديده اي هدف گونه بـوده, از ايـن رو كمك به ديگـران را هميشه نـوعي ضـرر و از دست دادن مـال تلقــي مي كننـد و با ((دنياداري, حرص, طمع و تنگ چشمـي)) به اطراف خـود مي نگرند.(24)



آنگاه كه نگاه انسـانها به هستـي دگـرگـون شـود از ((بخل)) رها شـده, بخشنده, انفاق گر و سخـي مـي شـوند و چـون بصيرتـي بيشتر و بينشي روشـن يابند و خود را از مالكيت نعمتهاي الهي دور سازند, ايثارگر و فـداكار مـي شـونـد و هماره ديگـران را امانتهاي الهي دانسته كه بار سنگين رسيـدگـي بر دوش اينان سنگيـن مـي نماينـد.



از آغازين لحظه هاي زنـدگـي كـوثر آفرينـش; فاطمه زهرا(ع), ايـن رهايي, بالندگي و تابندگي بخوبي مشاهده مي شـود. او بخـوبـي عمق معناي ((لـن تنالـوا البر حتـي تنفقـوا مما تحبـون,(25) را درك كـرده بـود و نسبت به انفـاق در راه خـدا از آنچه دوست مـي داشت كـوتـاهـي نمـي كـرد. بـديـن خـاطـر ((پيـراهـن عروسي(26))), ((گلـوبنـد(27))) و يا حتـي ((قـرص نـان مـورد نيـاز)) خـود را كـريمـانه مـي بخشيـد و دلهاي بسيـاري را به آييـن اسلام و سيـره مسلمانان پيوند مي داد.



شـور و عشق زهـرا(س) به ايـن شيـوه عرشـي چنان بـود كه هيچ گاه نيازمندي را از خانه خـود رد نمـي كرد گرچه براي جـوابگـويي او, پيراهـن خـويـش را نزد يك يهودي گرو گذاشته, مقداري خرما و جـو بـراي وي تهيه كنـد. زيـرا سخـن هميشه او ايـن بـود كه:



((لا ارد الخيـر اذا نزل الخيـر ببـابي))(28)



هيچ گاه نيكـي و نيكوكاري را كه در منزل مـرا كـوبيـده است, رد نمي كنم.



از ايـن رو آنچه از دست وي خارج مي شد و در زندگي نبـود آن احساس مي شد, ((از دست رفته)) نمـي ديد بلكه ((به دست آمده)), ((ماندنـي و جاودان)) مي دانست.



روزي كه شوهر بزرگوار او, دو دستبنـد نقره, گـوشـواره و پرده اي كه سهم وي از غنايم شده بـود همراه خـود به منزل آورد و تقديـم فاطمه(ع) كرد, او بـدون اندكـي تإمل و ترديد ـ و در زمانـي كه احتياج بسياري به هـر يك داشت ـ تمـامـي غنـائم را بـراي رسـول خـدا(ص) فـرستـاد و ايـن گـونه پيـام داد:



((تقـرإ عليك ابنتك السلام و تقـول: اجعل هذا فـي سبيل الله)).



اي رسـول خدا! دخترت به تـو سلام مي رساند و مي گويد اينها را نيز در راه خدا انفاق كن.



پيامبـر(ص) پـس از مشاهـده بخشـش دخت عزيز خـود سه بار فرمـود: ((فداها ابوها))(29)



پدرش فدايش شود!



سخاوت و بخشـش چنان مـوجـي در بيكران صفات زهرا(س) مـي زد كه در وصيت خود از علي(ع) مـي خـواهـد كه امـوالـي از او را بيـن زنان پيـامبـر(ص) و زنـان بنـي هـاشـم تقسيـم كند!(30)



ايثار آن پاك بانـو بـدان حـد بـود كه گاه اصحاب رسـول خدا دچار شگفتـي مـي شدند و لب به سخـن گشـوده درخـواست استفاده برخـي از اموال براي خـود و فرزندانـش مي نمودند.(31) اما فاطمه تنها خدا را در نظر داشت و براي خـود سهمي نمـي ديـد, از ايـن رو پروردگار بزرگ نيز با نزول آيه اي بـر ايثار او درود فرستاد و صلاي باصلابت زهرا را در خدامحوري و ديـن باوري به گوش همگان رسانيد و فرمود:



((و يوثرون علي انفسهم و لـو كان بهم خصاصه و مـن يـوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون.))(32)



هـرچند خـود نيازمنـد متاعي باشنـد[ اما] باز هـم ايثار كـرده, ديگران را ترجيح مـي دهند و كسانـي كه بخل خـويـش را حفظ كننـد, همانا آنان رستگار خواهند بود.



و بديـن گونه است كه چون نيازمندي پس از نوميدي از تمامي افراد ـ و حتـي همسران رسـول خدا(ص) ـ همراه با علـي(ع) به منزل حضرت مـيآيـد, فـاطمه در جـواب همسـر خـود مـي گـويد:



((در خانه ما هيچ غذايـي نيست مگر به انـدازه خـوراك دختـربچه; اما امشب آن را ايثار كرده و گرسنگـي را تحمل مـي كنيـم و هميـن مقـدار غذا را هـم به ميهمـان مـي بخشيم. ))



صبح هنگام خبر ايـن بزرگـواري و ايثار با آيه و يـوثرون علي ... به گوش پيامبـر(ص) و ديگـر مسلـمانان رسيد و خـداوند بر اينهمه ايثار, درود فرستاد و آن را ستود.(33)



و روزي ديگـر نيز ايثار فاطمه, شـوهر و فـرزنـدان او در آينه اي آسماني و آيه اي ديگر از قرآن, ايـن گونه بيان مي شـود كه: ((... و يطعمـون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا انما نطعمكـم لوجه الله ...))(34)





*



به حـب خـدا مـي نمـاينـد سيــر بگــوينــد بهــر رضــاي خــدا نخواهيــم پاداش و اجـر و سپاس فقط دين خود را بداريم پاس(35)

*



يتيم و مساكيـن و شخ اسيــر كنــون بـرنهـاديم خــوان غـذا فقط دين خود را بداريم پاس(35) فقط دين خود را بداريم پاس(35)



8. صبر, بردباري و شكيبايي



سنگلاخها و سختيهاي زنـدگـي براي بـردباران و شكيبايان آن هنگام لذت خاص و شيريني فـرامـوش ناشـدني دارد كه در مسيـر زنـدگانـي ((هدفـي مقدس و آرماني آسمانـي)) وجـود داشته باشد; بـدون آنكه نگاه طمعآميزي به لذتهاي دنيوي و رهآوردهاي آن پس از ايـن دوره وجـود داشته بـاشـد, تنها ياد خـدا و هـدايت انسـانها آرام بخـش سوزشها و دردها بـوده و هماره سپاس از توفيق ايـن لطفهاي پنهان خـداونـدي در ياد آنان باشـد. در ايـن هنگام پروردگار حكيـم به اينان بشارت داده و نسبت به سختيهاي زندگـي و كمبـودهاي رفاهي, اقتصـادي و يـا روحـي, روانـي و جسمـانـي, وعده هـاي جـاودانــي مي دهد.(36)



در نگاهي درسآموز به زندگاني حضرت زهرا(س) ايـن ويژگي اخلاقي از اوان طفوليت تا واپسيـن لحظه هاي حيات در خانه همسر, بخوبي ديده مي شود. سالهاي سخت و دشـوار شعب ابي طالب, سـوز بـي مادري, اندوه فقر مادي در سراسر زندگـي و در پـيآمـد آوار مصيبت رحلت پـدر و غصب حقـوق و محروميتهاي پي در پـي, نشان از سختـي سالها و تلخي تحملها دارد. اما از آنجا كه فاطمه, فاطمه است چـون پـدر عزيزش او را در حالـي مـي نگرد كه روي زميـن نشسته, با يك دست فـرزنـد خـويـش را در آغوش گرفته شير مـي دهـد و با دستـي ديگر با آسياب دستـي, گندمها را آرد مي كند, اشك در چشمان رسـول الله حلقه زده مي فرمايد:



((دختـرم! تلخيها و مشكلات دنيا را به ياد شيرينـي و سعادت بهشت بر خود گوارا ساز.))



در ايـن حال, زهراي عزيز و بردبار, بدون آنكه سخنـي از تلخيهاي زندگـي بر زبان آرد, با نگاهي آسماني به سختيهاي زميني نگريسته مي گويد:



((اي رسـول خدا! خدا را سپاس مي گـويم بر نعمتهاي او و مي ستايـم به خاطر الطاف بي كران او!))(37)



روزي كه سلمان چـادر وصله دار و سـاده فاطمه را ديـد, در شگفتـي فرو رفت و او را با رفاه و راحتـي و زر و زيـور دختـران پادشاه ايـران و قيصـر روم بـر تختها و در كاخها مقـايسه كـرد و اظهار اندوه و ناراحتـي نمـود. در ايـن هنگام زهراي مرضيه رو به پـدر كرده, فرمود:



((اي رسول خدا! سلمان از لباس مـن تعجب كرد, سوگند به خدايي كه تـو را مبعوث نمود, پنج سال است فرش خانه ما پـوست گوسفندي است كه روزهـا بـر روي آن شتـرمـان علف مـي خـورد و شبها بـر روي آن مـي خـوابيـم و بـالـش ما چـرمـي است كه از ليف خـرمـا پـر شـده است!!))(38)



و روزي ديگر كه پيامبر(ص) بـراي ديـدار و گفتگـو با دخت دلبنـد خود به خانه او رفت, پرسش او چنيـن بود كه دخترم! در چه حالي و چگونه زندگي مي كني؟ پاسخ شنيد:



((درد گرسنگي بـي تابـم كرده و هر لحظه رو به فزوني است و غذايي ندارم تا رفع گرسنگي كنم!))(39)



آري; فاطمه مصداق كامل سخـن خداوندي است كه: ((و لنبلونكـم بشي من الخـوف و الجـوع و نقص مـن الاموال و الانفـس و الثمرات و بشر الصابرين. الذيـن اذا اصابتهم مصيبه قالـوا انا لله و انا اليه راجعون.))(40)





*



شمـا را نمــاييم گـاه امتحـان به نقـصان نفـس و زراعات و مال بود مژده فتح با صابـران كساني كه چون محنـت آيد به پيش بگــوييــد مائيـم از كــردگار به او باز گرديم فرجام كار(41)

*



به ترس و به جوع و به امثال آن بگرديـد خـود امتحـان طـي سـال كه بردنـد بــا صبــر بار گران شكيبــايي آرنــد هـر لحظه بيش به او باز گرديم فرجام كار(41) به او باز گرديم فرجام كار(41)



گاه محروميتها, سختيها و تلخيهاي زنـدگـي بـدان حـد مـي رسيد كه فاطمه زهرا(س) پاسخ پدر را از چگونگي وضع و حال خـويـش به صورت كـوتاه مـي داد تا واژه ها و عبارات وسعت درد و رنج او را ترسيـم كننـد. از ايـن رو, در جـواب رسـول الله(ص) كه سـوال مـي كرد:



ـ دختـرم چگـونه اي؟ در چه حالـي به سر مـي بـري؟ و چرا نگرانـي؟



مـي گفت: ((قله الطعم و كثـره الهم و شـده السقــم)).(42)



كمـي طعام و غذا, فراواني اندوه و غصه و شدت بيماري و گرفتاري!



... براستـي ما كه خـود را از شيفتگان و علاقه مندان آن پاك بانـو مـي دانيـم, در راه حفظ آرمانهاي مكتب و ارزشهاي مذهب تا چه حدي حاضر به انفاق و ايثار, بردباري و شكيبايـي هستيم؟ آيا حاضريـم سخنان رهبر فرزانه خود را بر خواسته ها و علايق خـود ترجيح دهيـم و براي پاسـداري از احكام اسلام, ضمـن پيروي كامل, هرازگاهـي در تـوان خود مستمندان چشـم به راه و نيازمندان آبرومند را از دست لطف و عطاي خـود بـي نياز كنيـم و لبخنـد پرمهري از سـوي پيروان فـاطمه(ع) بـر لبان آنان بنشـانيـم. بـي شك چنيـن است و بـا لطف خـداونـد هميشه چنيـن بـاد. ان شإالله.

1ـ ديـوان حـافظ, غزل ش152 (بـرگزيده).



2ـ بحـارالانـوار, مـرحـوم مجلسي, ج71, ص385.



3ـ كنزالعمال, خ5215.



4ـ غررالحكم و دررالكلم.



5ـ بحارالانوار, ج71, ص396.



6ـ همـان, ص;396 غررالحكـم و دررالكلم.



7ـ غررالحكم و دررالكلم.



8ـ بحارالانوار, ج71, ص395.



9ـ همان, ص375.



10ـ همـان, ج77, ص;148 غررالحكـم و دررالكلم.



11ـ بحـارالانوار, ج73, ص296 و ج71, ص375.



12ـ عرفـان اسلامـي, حسيـن انصـاريـان, ج1, ص130.



13ـ مجمع البحـريـن, طـريحـي, مجلـد اول, ص51 و ;52 فرهنگ بزرگ جـامع نـويـن, احمـد سيـاح, مجلد 1, ص15.



14ـ سـوره تـوبه, آيه 112, (كسانـي كه نگاهبانان حدود و مرزهاي الهي اند).



15ـ سوره نسا, آيه 80.



16ـ رك: بحارالانوار, ج71, ص38.



17ـ منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;344 احقــاق الحق, ج5, ص273.



18ـ بحـارالانـوار, ج43, ص;149 احقاق الحق, ج5, ص117 و 273.



19ـ امـالـي صـدوق, ص;280 بحـارالانـوار, ج41, ص;46 لاذلـي الاخبار, ج3, ص26.



20ـ نهج الحيـاه (فـرهنگ سخنـان فـاطمه(ع)), محمـد دشتـي, ص21 و 22.



21ـ بحارالانوار, ج43, ص10.



22ـ رك: زهـره الـريـاض كـوكب الـدري, ج1, ص;253 بحـارالانــوار, ج43, ص217 و ج78, ص253 و 256 و ج28, ص304.



23ـ مجمع البحـريـن, طـريحـي, ج4, ص;353 فـرهنگ بزرگ جامع نوين, ج4, ص1630.



24ـ مجمع البحـريـن, ج1, ص;160 فـرهنگ بزرگ جـامع نـويـن, ج1, ص71, (حاشيه).



25ـ سوره آل عمران, آيه 92.



26ـ رك: نزهه المجـالـس, ص;576 اهل البيت, تـوفيق ابـوعلــم, ص138.



27ـ بحـارالانـوار, ج43, ص;172 اهل البيت, ص139.



28ـ ريـاحيـن الشـريعه, ج1, ص;132 كتـاب عوالـم, ج11, ص;168 بحارالانوار, ج43, ص73.



29ـ بحارالانوار, ج43, ص20 و 83.



30ـ همان, ص218.



31ـ كتاب عوالم, ج11, ص168.



32ـ سوره حشر, آيه 9.



33ـ بحارالانوار, ج36, ص59.



34ـ سوره دهر (الانسان), آيه 8.



35ـ قـرآن مجيـد, تـرجمه منظوم امينه مجــد, ص579.



36ـ سـوره بقره, آيه :155 و نقص مـن الاموال و الانفـس و الثمرات و بشر الصابرين.



37ـ منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;342 تفسيـر البـرهان, ج4, ص;476 عوالـم المعالم, ج11, ص133.



38ـ بحـارالانـوار, ج8, ص;303 تفسيـر البـرهان, ج2, ص;346 عوالـم المعالـم, ج11, ص264 و 587.



39ـ بحـارالانــوار, ج43, ص37 و ج39, ص278 و ج37, ص;68 حليه الاوليـا, ابـونعيـم اصفهانــي, ج2, ص42.



40ـ سوره بقره, آيه 155 و 156.



41ـ قـرآن مجيـد, تـرجمه منظوم اميـد مجد, ص24.



42ـ احقـاق الحق, ج4, ص152 و ج15, ص;338 تـاريخ دمشق, ج1, ص242.